رقیه هاشمی پوربیدک
در دل صدای آمدنش .... ای دل نگهدار دل ودلها را... برای همراه بودنش ان شاءالله
در دل صدای آمدنش .... ای دل نگهدار دل ودلها را... برای همراه بودنش ان شاءالله
سه شنبه 96/10/05
شاه کلید …
تاريخ : جمعه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۲ | 14:9 | نویسنده : عباس دهقانی
جواني نزد شيخ حسنعلي نخودكي آمد و گفت :
سه قفل در زندگي ام وجود دارد و سه كليد از شما ميخواهم؛
قفل اول اين است كه دوست دارم ازدواج سالم داشته باشم؛
قفل دوم؛دوست دارم كارم پر بركت باشد؛
قفل سوم هم دوست دارم عاقبت به خير بشوم.
شيخ نخودكي فرمود : براي قفل اول نماز را اول وقت بخوان.
براي قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.
و براي قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.
جوان عرض كرد سه قفل با يك كليد!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟
شيخ نخودكي فرمود : نماز اول وقت شاه كليد است…
سه شنبه 96/10/05
سه شنبه 96/10/05
چند سوال در مورد مباحث امامت و غيبت حضرت مهدي (عج) چاپ پست الكترونيكي
۲۰ دي ۱۳۸۳
رفتن به
چند سوال در مورد مباحث امامت و غيبت حضرت مهدي (عج)
صفحه 2
صفحه 3
صفحه 1 از 3
در مورد غيبت امام زمان و فلسفه غيبت ، همچنين اعتقاد شيعه مبني بر اينكه امامي هست كه در سال 255 هـ ق به دنيا آمده و فرزند بلا واسطه امام عسگري و نرجس خاتون مليكه روميه است، و اينكه او حجت خدا و واسطه فيض الهي و امام دوازدهم شيعيان است و اينكه فعلا زنده است وهمانند ساير انسانهازندگي مي كند لكن از نظرها پنهان و غايب است و احدي از جاي او (جز افرادي خاص و برگزيده) و از امكان زندگيش خبر ندارندو اينكه مصلحت در غيبت اوست و او همچنان غايب است تا زماني كه خدا بخواهد وبه او اجازه دهد ، بحث و بررسي لازم به عمل آمد. اينك در مورد هر يك از اين مطالب سوالي مطرح است كه ما در اينجا به بعضي از آن ها اشاره مي كنيم :
سوال 1 : آيا يك كودك پنج ساله مي تواند امام شود ؟
پاسخ : البته معلوم است كه هر كسي قابليت احراز مقام امامت يا نبوت را ندارد، بلكه بايد از حيث روح در مرتبه اعلاي انسانيت قرار گرفته باشد تا لياقت ارتباط با عوالم غيبي و دريافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. و همچنين از حيث تركيبات جسماني و قواي دماغي در كمال اعتدال باشد تا بتواند حقايق عالم هستي و افاضات غيبي را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معاني تنزل داده و به مردم ابلاغ كند.
لذا پيغمبر و امام از حيث افرينش ممتازند وبه واسطه همين استعداد و امتياز ذاتي است كه خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت و امامت انتخاب مي كند. اين امتياز از همان اوان كودكي در وجود آن بزرگواران موجود است ، لكن اگر صلاح باشد و شرايط موجود شود و مانعي هم در كار نباشد آن افراد برجسته رسما به مقام و منصب نبوت و امامت معرفي مي شوند ومامور حفظ و تحمل احكام مي گردند، اين انتخاب و نصب ظاهري ، چنانكه گاهي بعد از بلوغ يا در زمان بلوغ وبزرگي انجام مي گيرد، ممكن است در ايام كودكي تحقق پذيرد.
چنانكه عيسي مسيح در گهواره ، با مردم سخن گفت و رسما اعلان كرد كه من پيامبر خدا و صاحب كتاب و مقام نبوتم :« قال اني عبدالله آتاني الكتاب و جعلني نبييا و جعلني مباركا اين ما كنت و اوصاني بالصلوه و الزكاه مادمت حيا…»1
از اين آيه به خوبي استفاده مي شود كه حضرت عيسي در همان ايام كودكي پيغمبر و صاحب كتاب بوده است.
همچنين حضرت يحيي در دوران صباوت و صغر سن به مقام نبوت رسيده ، چنانكه در آيه شريفه آمده كه :« يا يحيي خذ الكتاب بقوه و اتيناه الحكم صبيا»2
بنابراين ، وقتي عيسي مسيح و حضرت يحيي مي توانند در كودكي به مقام نبوت برسند، چه مانعي دارد كه حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) نيز در سنين كودكي به مقام امامت برسد، جالب اينجاست كه ائمه قبلي خبر داده بودند كه سن امام زمان كمتر از سن ساير ائمه است، چنانكه امام باقر عليه السلام فرمود :حضرت صاحب الامر سن مباركش از تمام ما كمتر و گمنام تر است»3
اتفاقا بعضي ازائمه نيز در سن قبل از بلوغ به مقام امامت رسيدند،مثلا امام جواد عليه السلام در هنگام شهادت حضرت رضا هفت يا نه ساله بوده و به دليل همين صغر سن بعضيها در امامتش ترديد كردند. به منظور حل اين مشكل و رفع ترديد گروهي از بزرگان شيعه به محضر امام جواد رسيدند و صدها معضله و مسائل مشكل را از وي پرسيدند و جواب كافي دريافت كردند و كراماتي را نيز مشاهده كردند كه شك و شبهه آنان برطرف شد.4
امام علي النقي نيز شش سال و پنج ماه از سن شريفش گذشته بود كه پدرش به شهادت رسيد و امامت به وي منتقل شد.5
بنابراين ، مساله صغر سن و رسيدن به مقام امامت در سن كودكي اختصاص به امام عصر عليه السلام ندارد.
كودكان نابغه :6
در بين اطفال عادي نيز افراد نادري ديده مي شوند كه از حيث استعداد و حافظه ، نابغه عصر خويش بوده و قواي دماغي و ادراكات آنان ، از مردان چهل ساله هم بهتر است ، به عنوان نمونه به بعضي از موارد اشاره مي كنيم :
الف ) بوعلي سينا يكي از اين افراد است . ازوي نقل شده كه گفته است :«چون به حد تميز رسيدم مرا به معلم قرآن سپردند، و پس از آن به معلم ادب ، پس هر چه را شاگردان بر استاد اديب قرائت مي كردند، من همه را حفظ مي كردم. بعلاوه استاد مرا به كتابهاي ذيل تكليف كرد : «الصفات» ، « غريب المصنف» ، «ادب الكاتب» ، « اصلاح المنطق » ، « العين» ، « شعر و حماسه» ، « ديوان ابن رومي» ، « تصريف مازني» و « نحو سيبويه» .
پس همه را در مدت يك سال نيم از بر كردم و اگر تعويض استاد نبوددر كمتر از اين مدت حفظ مي كردم و چون بهده سالگي رسيدم ، مورد تعجب اهل بخاري بودم. پس از آن شروع كردم به ياد گرفتن فقه و چون به دوازده سالگي رسيدم بر طبق مذهب ابي حنيفه فتوي مي دادم، پس از آن شروع كردم به علم طب و « قانون» را در سن شانزده سالگي تصنيف كردم و در سن 24 سالگي خود را در تمام علوم متخصص مي دانستم».7
ب ) فاضل هندي كه درباراش چنين نوشته اند :« قبل از رسيدن به سن سيزده سالگي تمام علوم معقول و منقول راتكميل كرده بود و قبل از دوازده سالگي به تصنيف كتاب پرداخت».8
ج) سيد محمد حسين طباطبايي قمي كه در عصر ما در سن پنج و نيم سالگي حافظ همه قرآن شد و هم اكنون كه در سال 1376 است ، مشغول به تحصيل دروس حوزوي است و آنچنان بر مبناي آيات قرآن مسلط است كه در گفتگو معمولا با آيات قرآن سخن مي گويد و به سوالات پاسخ مي دهد.
د) رقيه محمدي دختر هفت ساله اي كه اينجانب او را همراه پدرش روزي در قم منزل ايه الله صالحي مازندراني ديدم،علاوه بر اين كه حافظ كل قرآن است و از هر موضوعي كه مي خواستي آيه اي تلاوت مي كرد، به تمامي لهجه ها و قرائت هاي قراء معروف عصر آشنايي داشت و به طريق هر قاري كه مي خواستند قرآن مي خواند.
هـ) «توماس يونگ» كه بايد او را از جمله بزرگترين دانشمندان انگلستان به حساب آورد از كودكي عجوبه اي بود. از دو سالگي خواندن را مي دانست و در هشت سالگي ، خود به تنهايي به آموختن رياضيات پرداخت و از نه سالگي تا چهارده سالگي اوقات فراغت خويش را در بين فواصل كوتاه ساعات درس به آموختن زبانهاي فرانسه ، ايتاليايي ، عربي ، فارسي و عبري صرف كرد و زبانهاي مذكور را به خوبي ياد گرفت. در بيست سالگي مقاله اي درباره تئوري رويت ، به جامعه پادشاهي فرستاد و در آن شرح داد كه چگونه مي توان به وسيله تغيير انحناي زجاجيه چشم همواره تصوير را واضح ديد».9
اگر صفحات تاريخ را ورق بزنيد، امثال و نظاير اين نوابغ را زياد خواهيد يافت . اگر در بين افراد عادي مساله اينچنين است ، چه استبعادي دارد كه خداوند متعال امام عصر را كه حجت حق و علت متعيه عالم است در سن پنج سالگي منصوب گرداند و تحمل و ضبط احكام را به عهده اش واگذار كند؟
سه شنبه 96/10/05
پاسخ به تحريفهاي بريتانيكا در موضوع مهدويّت چاپ پست الكترونيكي
۲۷ خرداد ۱۳۸۸
غرب در طول قرون متمادی به اشکال و روشهاي مختلفي به دشمني و خصومت با موضوع مهدويّت و امام عصر(ع) پرداخته است. گاه اين دشمنيها در عرصة رسانهها بوده و گاه در لابهلاي نوشتهها. دايرةالمعارفها مجموعههايي هستند كه مخاطب خود را در كوتاهترين مدّت با موضوعات بسياري آشنا ميسازند.
اشاره:
غرب در طول قرون متمادی به اشکال و روشهاي مختلفي به دشمني و خصومت با موضوع مهدويّت و امام عصر(ع) پرداخته است. گاه اين دشمنيها در عرصة رسانهها بوده و گاه در لابهلاي نوشتهها. دايرةالمعارفها مجموعههايي هستند كه مخاطب خود را در كوتاهترين مدّت با موضوعات بسياري آشنا ميسازند و از همين رو محلّ مراجعة افرادي قرار ميگيرند كه ميخواهند به طور اجمالي با برخي از موضوعات آشنا شوند. بريتانيكا يكي از چندين دايرةالمعارفي است كه در اين سالها با قلم جمعي از نويسندگان منتشر شده است. در اين اثر ذيل دو مدخل به موضوع مهدويّت پرداخته شده كه در مقالة پيش رو به تحريفهاي آن پاسخ داده شده است. لازم به ذكر است اين مقاله در نخستين جشنوارة برترينهاي مهدويّت (ويژة مطبوعات) در سال 1381 از جمله آثار برگزيده شناخته شد.
دايرة المعارف بريتانيكا در سال1996 ميلادي به شكل لوح فشرده منتشر و در دسترس علاقهمندان آن قرار گرفت. دايرة المعارف بريتانيكا علاوه بر داشتن مقالاتي در زمينة علوم تجربي، داراي مقالاتي در زمينة علوم انساني و علوم مذهبي نيز ميباشد. تهيه كنندگان اين دايرة المعارف در مورد معرفي امام زمان(ع) مقالاتي را ارائه دادهاند. بررسي اين مقالات نشان ميدهد كه نويسندگان آنها اطلاع چنداني از موضوع مهدويّت در اسلام نداشتهاند و در بسياري از موارد، اطلاعات غلط و تحريف شدهاي دربارة وليعصر(ع) به استفاده كنندگان از اين دايرت المعارف ارائه دادهاند؛ آنگونه كه هر چند انسان خوشبين باشد، نميتواند برخي از نادرستيها را در اين مقاله ناديده انگارد و جاي اين پرسش باقي ميماند كه چرا نويسندگان دايرة المعارف، در اين زمينه به منابع و مآخذ معتبر و مستند شيعي و سنّي مراجعه نكردهاند. در حالي كه عالمان و پژوهندگان شيعه از صدر اسلام تا به امروز كتابهاي ارزشمندي در موضوع مهدويّت تدوين نمودهاند، و مقاله نويسان بريتانيكا ميتوانستند به راحتي با حوزههاي علمي تشيع و مراكز تحقيقاتي در ايران يا ساير نقاط جهان تماس برقرار نمايند و از آثار اصيل و منابع معتبر تشيع و تسنن بهره ببرند، و اطلاعات كاملي نسبت به امر مهدويّت به دست آورند.
اين مورد و ديگر موارد از اين دست، نشانگر آن است كه نه تنها بسياري از مستشرقان و اسلام شناسان غربي، بلكه مراكز مهمّ تحقيقي غرب نيز، در بررسي عقايد آئين تشيع و مكتب اهلبيت(ع) در پي آن نبودهاند كه آنچه را مينويسند، مستند به مراجع دست اوّل و مآخذ معتبر شيعه و سني باشد. از اينرو يك دانشپژوه و محقّق مسلمان، براي دريافت معارف ديني و حتي تاريخي خود، نميتواند به آثار تحقيقي و تجزيه و تحليل غربيان، به چشم وثاقت و اطمينان بنگرد و به آنها مراجعه نمايد، تا چه رسد كه آنها را مبناي نگرش و تحقيق خود قرار دهد. در اين نوشتار، به نقد دو مقاله تحت عناوين: «آخر الزمان در مذاهب اسلام و زرتشت» و «مهدي»، از دايرةالمعارف بريتانيكا پرداخته شده است. در اين جا به يادبود، چكيدهاي از بخش اوّل مقالة ياد شده آمده و خوانندگان گرامي براي مطالعه بيشتر ميتوانند به لوح فشردة ماهنامة موعود و اصل مقالات مراجعه كنند. ذكر اين نكته ضروري است كه پاسخ تمامي شبهات و اتهامات وارده در دو مقاله مذكور و ديگر موارد، در سخنان معصومين(ع) و آثار بزرگان و علماي تشيع و حتي برخي از علماي اهل سنت با بهترين شكل، موجود بوده و با مراجعه به آنها جاي هيچ گونه ترديد و ابهامي باقي نميماند. بنابراين در اين مقاله صرفاً به جمع آوري و نقل پارهاي از اين پاسخها اقدام شده است. اميد آنكه اين تلاش ناچيز، در كنار خدمات ارزشمند مرزداران عالم تشيع مورد لطف و عنايت حضرت بقيـة الله الاعظم، ارواحنافداه، قرار گيرد.
پاسخ به شبهات
نويسندگان مقالات مزبور معتقدند: «اسلام ديني نيست كه در آن ظهور منجي انتظار برود و جايي براي مسيح نجاتبخش در آن وجود ندارد».
براي پاسخ ميگوييم: اسلام ديني است كه اساس تعليمات خود را برتذكرات فطري پايهگذاري كرده، از فطرت انسانها به عنوان گنجينة عظيمي از وديعههاي الهي بهره برده و آن را پشتوانة اصول معارفي و تربيتي خود قرار داده است. يكي از اصول غير قابل انكار فطري كه همواره در طول تاريخ بشري توسط اديان و مذاهب تكرار شده، موضوع فرارسيدن روز موعودي است كه عموم رسالتهاي آسماني با همه ابعادشان اجرا شوند و پس از رنجهاي طولاني و نگرانيهاي جانفرسا، انسانيت مسيري مطمئن و قرارگاهي مجهز براي تلاشهاي آرماني خود بيايد. شهيد صدر2 در اين زمينه ميگويد: «انتظار آيندهاي اين چنين، تنها در درون كساني كه با پذيرش اديان، جهان غيب را پذيرفتهاند راه نيافته، بلكه به ديگران نيز سرايت كرده است. تا آنجايي كه ميتوان انعكاس چنين باوري را در مكتبهايي كه جهتگيري اعتقادي شان، با سرسختي، وجود غيب و موجودات غيبي را نفي ميكند، مشاهده كرد. براي مثال، در ماترياليسم ديالكتيك كه تاريخ را بر اساس تضادها تفسير ميكند نيز روزي مطرح است كه تمامي تضادها از ميان ميرود و سازش و آشتي حكمفرما ميگردد.
بدينسان ميبينيم كه تجربة دروني كه بشريت در طول تاريخ در مورد اين احساس داشته، درميان ديگر تجربههاي روحي، از گستردگي و عموميت بيشتري برخوردار گرديده است.
دين اسلام نيز در عين حال كه به اين احساس روحي همگاني، استواري ميبخشد؛ با تأكيد بر اين عقيده كه زمين همانگونه كه از ظلم و بيداد پر شود؛ از عدالت و دادگري آكنده خواهد گشت، به اين احساس، ارزش عيني بخشيده و جهت فكري باورمندان به اين اعتقاد را، به سوي ايماني به آيندة روشن، متوجه ميسازد. نگاهي به ادبيات مذهبي در اديان الهي و حتي آيينهاي بشري نشان دهندة اعتقاد ديرينة انسانها به روز موعود است كه در آن عدالت، به دست مصلحي جهاني، در سرتاسر آفاق گسترده ميشود. تكرار اصل ظهور يك منجي و نياز به آن، دليلي بر فطري بودن اين احساس است.
اعتقاد به ظهور يك منجي موعود، نه فقط در دين مسيحيت بلكه در ديگر اديان الهي يا حتي آئينهاي بشري مورد بحث و تأكيد قرار گرفته است. به عبارت ديگر اين امر يك اعتقاد فطري است كه در طول تاريخ بشري توسط سفيران الهي پيوسته تذكر داده شده است.3 امّا ويژگي اسلام به عنوان آخرين دين الهي در اين است كه جزئيات اين امر را نيز مورد بحث قرار ميدهد و ريشههاي فطري بودن عقيده به مهدويّت را نيز بيان ميكند.
محمد بن يعقوب كليني (م 328 ق.) در «كافي» به اسناد خودش از حمران بن اعين، از ابوحمزه از امام باقر(ع) نقل ميكند كه فرمود: «خداوند از پيامبران ميثاق و پيمان گرفت و فرمود: آيا من پروردگار (مالك) شما نيستم؟ گفتند آري، سپس فرمود و اينكه اين محمد(ص) رسول من است و علي(ع) اميرالمؤمنين و جانشينان بعد از او وليّ امر من (و اولي به تصرف) و خزانه داران علم من هستند و همانا به وسيلة مهدي(ع) دين خود را ياري ميكنم و دولت خود را توسط او نمايان ميسازم، و با او از دشمنانم انتقام ميگيرم و به وسيلة او با گردن نهادن يا اكراه، پرستيده ميشوم. گفتند اي پروردگار ما، اقرار كرديم و گواه هستيم».4
اين روايت نشان ميدهد در عوالم قبل از اين عالم، هنگامي كه خداوند ميثاق توحيد را از پيامبران اخذ ميكرد، ميثاق ولايت چهارده معصوم را نيز از آنها اخذ كرد. اين اخذ ميثاق در روايتهاي متعدّدي در مورد تمام انسانها وارد شده است.5
نويسندة مقالات بريتانيكا در مورد مهدي(ع) ادّعا كرده است كه عقيده به مهدي در دورههاي اغتشاش و عدم امنيت مذهبي و تحولات سياسي اوايل اسلام (قرنهاي هفتم و هشتم ميلادي) رواج يافته است.
با توجه به آنچه در مورد فطري بودن اعتقاد به ظهور منجي گفته شد، رواج اعتقاد به مهدي، در دورههاي اغتشاش و عدم امنيت مذهبي و سياسي، نه تنها ترديدي در اصل مهدويّت ايجاد نميكند بلكه تاكيد ديگري بر فطري بودن آن است، زيرا امور فطري هنگامي ظهور و بروز پيدا ميكنند كه انسان با مشكلات و مصائب شديدي روبهرو ميگردد. در آن هنگام كه كشتي آسيب ديده در دل درياي طوفاني دچار امواج ميشود مسافران كشتي هر لحظه خود را در ورطة غرق شدن ميبينند، براساس فطرت، ناخودآگاه متوسل به يك نجاتدهنده ميشوند كه ميتواند آنها را نجات دهد و شروع به دعا براي نجات خود مينمايند. در صحنة اجتماعي نيز هرگاه امنيت و عدالت در جامعه دستخوش آسيب گردد همان يادآوري فطري باعث ميشود افراد جامعه به وجود منجي كه ميتواند امنيت و عدالت را برقرار كند، متوسل گردند و انتظار ظهور چنين شخصي را در دل بپرورانند.
البته در چنين مواقعي همواره افرادي وجود دارند كه بنابر دلايل مختلف مانند حسّ جاهطلبي، دخالت بيگانگان يا حتي انگيزة اصلاح اجتماعي، خود را به نام همان منجي موعود مينامند، و مقام وي را مدّعي ميشوند. در حقيقت هنگامي كالاي تقلبي رواج پيدا ميكند كه نوع اصيل آن نيز وجود داشته باشد. و اگر طلايي وجود نداشت كسي نيز به عرضه طلاي تقلبي اقدام نميكرد. بديهي است كه از نظر شيعيان تمامي ادّعا كنندگان ذكر شده در مقالات بريتانيكا غير واقعي و دروغين ميباشند، زيرا همگي آنها علاوه بر نداشتن علايم امامت، نتوانستند به صورت جهاني به گسترش عدالت اقدام نمايند.
نويسندة مقالة بريتانيكا مدّعي است كه قرآن، كتاب مقدّس اسلامي اشارهاي به او يعني مهدي(ع) ندارد و به هيچ حديث قابل اعتمادي، يعني گفته منسوب به محمد(ص) نيز در مورد مهدي نميتوان اشاره كرد!!
مراجعه به برخي آيات قرآن بطلان اين ادّعا را نشان ميدهد، كه از جمله ميتوان به آيات ذيل توجه نمود: به صراحت اين آيات دين اسلام به رغم خواستة كافران و مشركان بايد بر تمام اديان جهان چيره شود و اين هدف و ارادة خداي متعال است. بايد از مدّعيان پرسيد آيا تاكنون چنين اتفاقي در جهان افتاده است؟ و اسلام بر همة اديان غالب و چيره گشته يا هنوز بايد براي تحقق اين فرمودة خداي متعال در انتظار بود و چشم به راه آن كس كه رسول خدا(ص) به وي بشارت داده، كه اين كار به دست تواناي او انجام خواهد شد.
انسان در شگفت ميشود كه چگونه حقايق ناديده انگاشته شده و افرادي كه گويا از همان مصاديق بارز مخالفان در آيات فوق هستند به كتمان يكي از برجستهترين و بارزترين عقايد اسلامي كه توسط رسول خدا بيان شد، پرداختهاند. روايات منقول از رسول خدا(ص) در امر قيام مهدي(ع) از منابع سني و شيعي، افزون بر صدها حديث است كه در صدها كتاب و اثر آمده است.
قيام حجّت حق در آخرالزّمان تا آنجا قطعي است كه اهل سنّت از رسول خدا(ص) نقل كردهاند كه فرمود: «هر كس قيام مهدي را انكار كند همانا بر آنچه بر محمد نازل شده، كفر ورزيده است».
روايات انبوهي كه بسياري از آنها فوق حدّ تواتراند از طريق اهل سنت در قيام مهدي(ع) از سوي رسول خدا(ص) نقل شده كه از آن جمله است: «اگر از عمر جهان جز يك روز باقي نمانده باشد خداوند بزرگ آن روز را طولاني خواهد كرد تا اينكه برانگيزد در آن روز مردي را از فرزندانم كه نام او نام من است».10
«مهدي حق است و او از فرزندان فاطمه(س) است».
در مجلّدات اوّل و دوم از دورة پنج جلدي «معجم احاديث الامام المهدي» بيش از پانصد و چهل حديث به نقل از رسول خدا(ص) آمده است كه بيشتر آنها از طريق اهل سنت روايت شده است. منابع و مآخذ اين دو مجلد، 408 كتاب و رساله ميباشد كه حدود بيست اثر از آنها از شيعه و همگي مآخذ ديگر از اهل سنت است. در اين آثار انبوه ويژگيهاي فرواني از مهدي(ع) و قيام و نهضت جهاني او ترسيم شده است.
نكته مهمتر آنكه امر قيام مهدي در آخرالزمان تا آن پايه قطعي بوده كه اهل سنت آثار مستقل در موضوع مهدي و قيام او نگاشتهاند. از جمله در خلال «كتابنامة امام مهدي(ع)» نوشته علي اكبر مهديپور كه بيش از دو هزار اثر تأليف شده در باب مهدويّت را معرفي نموده، هفتاد نوشتة مستقل از اهل سنّت نيز شناسانده شده است. همچنين مؤلف اين اثر، در مقدمه خود مينويسد: «هم اكنون بيش از يكصد جلد كتاب مستقل، از علماي اهل سنت در دست داريم كه پيرامون آن موعود جهاني، نگارش يافته است».12
مرتضي دهقان، بهروز عليزاده
ماهنامه موعود شماره 100
پينوشتها:
1. orthodox.
2. امام مهدي حماسهاي از نور، صص 13-14.
3. ر.ك: همان.
4. تفسيرالبرهان، ج 2، ص 47، ذيل آيه 172، سوره اعراف.
5. براي مصادر فراوان ديگر، رك: مدرك ياد شده، صص 15-46، بحار الانوار، ج 25، صص 1-36.
6. سورة توبه (9)، آية 33.
7. سورة فتح (48)، آية 28.
8. سورة صف (61)، آية 8.
9. احقاق الحق، ج 13، ص 213، به نقل از ابنحجر عسقلاني در لسان الميزان، ج 5، ص 130، چاپ حيدرآباد.
10. معجم احاديث الامام المهدي، ج 1، صص 142-143، به نقل از يازده اثر از اهل سنت.
11. همان، ج 1، ص 136-141، به نقل از 50 كتاب از اهل سنت كه برخي از آنها، صحاح و مسندهاي ايشان است.
12. همان، ج 1، ص 9؛ ج 2، صص، 828-829.
13. براي خصوصيات چاپي آثار همانند ديگر ر.ك: همان، ج 2، صص 46-49.
< قبل بعد >
سه شنبه 96/10/05
۰۶ شهريور ۱۳۸۷ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «آیه «أمّن یجیب المظطرّ اذا دعاه و یكشف السّوء و یجعلكم خلفاء الأرض»(11) درباره قائم از آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) نازل شده است. به خدا سوگند، او همان مضطرّ درمانده اى است كه چون در مقام ابراهیم دو ركعت نماز گزارد و فرج خویش از خدا بخواهد، خداوند دعایش را اجابت كند و بدیها را برطرف سازد و او را در زمین خلیفه قرار دهد.» در قرآن، آیات بسیارى وجود دارد كه به شهادت روایات مستند و معتبر، درباره حضرت مهدى(علیه السلام) و قیام جهانى او نازل گردیده است. در كتاب شریف «المحجّة فى ما نزل فى القائم الحجّة(علیه السلام)» كه توسط محدث بزرگوار، مرحوم سید هاشم بحرانى و با بهره گیرى از دهها جلد كتب تفسیر و حدیث، تألیف گردیده، مجموعاً (132) آیه از آیات كریمه قرآن ذكر شده كه در ذیل هر كدام یك یا چند روایت در تبیین كیفیت ارتباط آیه با آن حضرت(علیه السلام)، نقل شده است. در اینجا به ذكر چند روایت در این مورد، بسنده مى كنیم: 1 ـ امام صادق (علیه السلام) در باره قول خداى عزّوجلّ: «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدّین كلّه و لو كره المشركون»(1) فرمود: «به خدا سوگند! هنوز تأویل این آیه نازل نشده است و تا زمان قیام قائم (علیه السلام) نیز نازل نخواهد شد. پس زمانى كه قائم (علیه السلام)به پا خیزد، هیچ كافر و مشركى نمى ماند مگر آنكه خروج او را ناخوشایند مى شمارد.»(2) 2 ـ امام باقر (علیه السلام) در باره آیه شریفه «و قل جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل كان زهوقاً» (3) فرمود: «زمانى كه قائم(علیه السلام) قیام نماید، دولت باطل از بین خواهد رفت.»(4) 3 ـ امام صادق (علیه السلام) در بیان معناى آیه كریمه «و لقد كتبنا فى الزبور من بعدالذكر أن الأرض یرثها عبادى الصّالحون»(5) فرمود: «تمام كتب آسمانى، ذكر خداست، و بندگان شایسته خدا كه وارثان زمین هستند، حضرت قائم(علیه السلام) و یاران او مى باشند.» (6) 4 ـ امام باقر (علیه السلام) در باره قول خداى عزّوجلّ: «الذین إن مكّنّاهم فى الأرض اقاموا الصلوة و آتوا الزكاة…»(7) فرمود: «این آیه درحق آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) است در حق حضرت مهدى(علیه السلام)و یاران او كه خداوند شرق و غرب زمین را تحت سلطه آنان قرار مى دهد و به وسیله آنان دین را پیروز گردانده و بدعتها و باطلها را مى میراند.»(8) 5 ـ امام سجاد(علیه السلام) زمانى كه این آیه شریفه را قرائت نمود: «وَعَد اللّه الّذین آمنوا منكم و عملوا الصالحات لیستخلفنَّهم فى الأرض كما استخلف الذین من قبلهم و لیمكّننّ لهم دینهم الّذى ارتضى لهم و لیبدِّلنّهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننى و لایشركون بى شیئاً» (9) فرمود: «به خدا سوگند! آنان شیعیان ما اهلبیت هستند، خداوند ـ آن خلافت در زمین و اقتدار بخشیدن به دین را ـ به وسیله آنان و به دست مردى از ما، كه مهدى این امت است، تحقق خواهد داد و هم اوست كه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)در باره اش فرمود: اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نمانده باشد، خداوند همان روز را آنچنان طولانى خواهد كرد كه مردى از خاندان من كه همنام من است فرا برسد و زمین را آنچنان كه از ظلم و جور پر شده باشد، از عدل و داد آكنده سازد.»(10) 6 ـ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «آیه «أمّن یجیب المظطرّ اذا دعاه و یكشف السّوء و یجعلكم خلفاء الأرض»(11) درباره قائم از آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) نازل شده است. به خدا سوگند، او همان مضطرّ درمانده اى است كه چون در مقام ابراهیم دو ركعت نماز گزارد و فرج خویش از خدا بخواهد، خداوند دعایش را اجابت كند و بدیها را برطرف سازد و او را در زمین خلیفه قرار دهد.»(12) پی نوشت: ـ سوره توبه، آیه 33 اوست خدایى كه پیامبرش را با هدایت و دین حق فرو فرستاد تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند اگرچه ناخوشایند كافران باشد. 2ـ كمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق ، ج 2 ،ص 670. 3 ـ سوره اسراء، آیه 81 ، بگو حق آمد و باطل از بین رفت، همانا باطل نابود شدنى است. 4 ـ الروضة ، ص 287. 5ـ سوره انبیاء ، آیه 105،به راستى بعد از ذكر، در زبور نوشتیم كه بندگان صالح من وارثان زمین خواهند بود. 6ـ تفسیر على بن ابراهیم، ج 2، ص 77. -7سوره حج، آیه 41، كسانى كه اگر آنان را در زمین قدرت بخشیم نماز به پا مى دارند و زكات مى دهند. 8ـ تأویل الآیات الظاهرة ، كتاب خطى. 9 ـ سوره نور، آیه 55 ،خدا به مؤمنان و شایستگان شما وعده داده كه آنان را در زمین همچون پیشینیان خلافت بخشد و دین مورد رضایت خود را براى آنان تمكین و اقتدار دهد و ترس آنان را به امنیّت تبدیل كند تا مرا بپرستند و شرك نورزند. 10 ـ تفسیر عیاشى، ج 3، ص 136. 11 ـ سوره نمل، آیه 62 ، جز خدا كیست كه دعاى درمانده واقعى را اجابت كند و بلاء را رفع نماید و شما را خلفاى زمین قرار دهد؟ 12 ـ تفسیر قمى ـ ج 2 ص 129. منبع: تبيان